مرا از من بپرس ای جان
که ميدانم که هستم من
منه بر من بها زآنرو
که خود دانم چه ارزم من
۴+
کتاب منتشر شده
۱۰۰۰+
شعر و غزل
۵۰+
سال تجربه
در سال 1326 (1947) در طرقرود، دهستانی در دامنۀ کوهستان سر به فلک کشيدۀ کرکس، چشم بر جهان گشودم و شش سال ابتدائی را در آن سامان به دبستان رفتم و از کلاس هفتم تا انتهای تحصيلات متوسطه در اصفهان با زمانه نرد زندگی باختم.
ورود به دانشگاه و سربازی خود، بازی ديگری بود برای ارضاء جان ماجراجوی کاوشگرم که هيچ چيز سيرش نميکرد!
قيد و بند ازدواج و بچه دار شدن هم نتوانست به نشستنم وادارد و از سال 1974 قصد مهاجرت به اروپا کردم و به زودی خود را در بهشت روياهای پيروزی و گسترش يافتم که بسی سختی داشت، اما من اين شرط بازی را از پيش ميدانستم، بدينسان با کار و کوشش شبانه روزی، در بازرگانی ماشينهای اداری، پايگاهی ساختم و از آلمان با ايران و چند کشور ديگر به تجارت پرداختم.
تا هواپيمای پيروزی را برای پروازی بلند به روی باند آوردم، انقلاب ايران همۀ قواعد بازی را برهم ريخت و من پس از زمانی کوتاه خود را در صحنۀ بهينه سازی صنايع سبک و سنگين يافتم.
در سال 1988 قصد ورود به بازار شوروی کردم و آنچنان در امواج ماجراهای آن غرقه شدم که نزديک سی سال را در آن سپری کردم!
این کوزه گر دهر مرا ساخت به طَرق- فرهاد سعیدی
پرداخت مرا تا بدرخشم چون برق
وآنگاه به من گفت مشو غره به خویش
چون نیست ترا جای درین عالم زرق