top of page
Search
فرهاد سعیدی

بوروکراسی در شوروی



در شوروی يکنوع بوروکراسی بی منطق و کور که هنوز هم ازبين نرفته، حاکم بود که ميتوان گفت باعث بسياری از سردرگمی ها و شکستها در پيشرفتهای اجتماعی شده بود.

اين مشی بوروکراتيک البته مورد انتقاد روشنفکران بود، اما کسی جرات برملا کردن نظر خود نسبت به آن را نداشت با وجود اين گهگاه قطره ای از دريای آن در قالب طنز آشکار ميشد.

اينرا هم بايد بگويم که اين بوروکراسی ابزاری برای اعمال درست و کامل قانون نبود، بلکه بيش از هرچيز دست کارمندان دولت را در سوء استفاده از قانون بويژه برای بهانه گرفتن و کار نکردن باز ميگذاشت.


در اين راستا ماجرای شتر برای سيرک و آقای هيماليائی را می آوريم.

این نمونۀ طنزی است که در برنامه "کاباچوک، 13 صندلی" اجرا شده بود که طی سال های 1966 تا 1980 پخش می شد و در آن طنزهایی که مردم برای مجلات می فرستادند را بازیگران حرفه ای اجرا می کردند.


در این برنامه، آقای مدیر ناراحت از این است که شتر به او تف کرده بود و آورندۀ شتر، آقای هیمالیایی هم نه تنها آخر وقت اداری آمده بود، بلکه بسیار به خودش اعتماد داشت، چون ميدانست همه گواهی های لازم را دارد و آقای مدیر برآن بود تا این شخص از خود راضی را سر جایش بنشاند.


داستان مربوط می شود به کارمند کهنه کاری بنام گيمالايسکی (به معنای هیمالیایی) که مامور بوده يک شتر دوکوهانه را برای سيرک شهری به آنجا ببرد.

نمايش از برخورد کارمند با رئيس سيرک و آغاز گفتمانشان آغاز می شود.


- جناب مدیر، از مرخصی برگشتيد خوش آمدید، استراحت شما چگونه گذشت؟

- خیلی خوب.

- کجا استراحت کردید؟

- نیمه اول مرخصی رو در کوهستان

- نیمه دوم رو؟

- توی گچ.

- باز توی کوهستان خوبه، من تو جای صاف پام پیچ خورده!

- خوب که چی؟

- وضع پام خوب نیست.

- پا داشتن خوبه، بدون پا بده. بفرمائيد سوالتون چیه و با من چه کار داريد؟

- من براتون شتر آوردم.

- شترو دیدم، دم در بود، پسر خوشگل دو کوهانه، فقط خیلی تف می کنه. خوب شتره ديگه حال اجازه بديد مراسم تحويل را انجام دهیم.

مدير نامۀ ماموريت را می خواند و از گيمالايسکی می پرسد:

- خوب شتر دوم کجاست؟

- کدوم دومی؟ دومی در کار نيست، من تنها يک شتر آورده ام.

- چطور دومی نيست؟ تو این سند نوشته برای سیرک شما شتر دوکوهانه و هیمالیایی رو می فرستیم. دو کوهانه رو که دیدم، خوشگل بود، پس هیمالیایی کو؟

- هیمالیایی منم آقای رئيس!

- شما؟ یعنی میخواهید بگید شما شتر هستید؟

- چی می گید، این فامیلیه منه، اینجا که همه چیز نوشته شده: "برای شما شتر دوکوهانه به همراه گیمالایسکی (هیمالیایی) ميفرستيم" ای بابا، فامیلی من رو با حرف کوچک نوشتند.

- بله، "گاف" کوچک، اما "گاف" بزرگ لازم بود، بدينسان اینطور می شود که شما شتر هستید.

- طوری که نوشتند، اینجور از آب درآمده.

- اما بد از آب درآمده.

- من فکر کنم این که اینجا اشتباه شده، معلومه.

- البته برای من و شما معلومه، اما وقتی بازرس بیاد، می بینه دوکوهانه سر جاشه، می پرسه پس هیمالیایی کو، چی بايد بگيم؟ بگيم هیمالیایی نیست! حالا بیا و ثابت کن که هیمالیایی شتر نیست. شما گواهی دارید؟

- گواهی چی؟

- که شما شتر نیستید.

- منو مسخره می کنيد؟ کدوم شتر به من گواهی میده که من شتر نیستم؟ تحويل و تحول را بهتره هرچه زودتر انجام بديم، چون من تو ماموریتم، و اگر کار امروز انجام نشه من حقوق نمی گیرم، آخرش من که شتر نیستم، دو هفته نه آب بخورم نه غذا تا معلوم بشه.

- من نمی تونم کمکی بهتون بکنم، فقط مثل شتر به شتر... مثل انسان به هیمالیایی توصیه می کنم که همه گواهی های لازمو جمع کنید تا کار شترو انجام بدیم.

- خواهش می کنم کار رو همین امروز انجام بدید، من همه گواهی های لازمو همراه دارم آخه من اولین باری نیست که ماموریت میام.

- می دونید، من هم اولین باری نیست که اینجا اسناد رو تنظیم می کنم و مطمئنم که همه گواهی های لازم رو شما ندارید.

- خواهش می کنم بررسی کنيد زيرا من همه گواهی های لازم رو، خیلی ببخشید، همیشه دارم. بفرمایید کدوم گواهی رو الان لازم دارید؟

- خدای من، خیلی خوب، کی بدنیا اومدید؟

- روز دهم به تقویم قدیمی، روز بیست و سوم به تقویم جدید، ماه اوت سال سی و هشت.

- گواهی شو دارید؟

- همه رو درآوردم، این گواهی تولد در روز دهم تقویم قدیمی، این گواهی تولد روز بیست و سوم تقویم جدید، این گواهی تولد در ماه اوته، این گواهی تولد در سی و هشته، این گواهی تولد در "سال" سی و هشته.

- در کودکی به چه بیماریهایی مبتلا شدید؟

- آنفلوانزا، آنژین، سیاه سرفه، دیفتری، اوریون

- گواهیش هست؟

- این گواهیه آنفلوانزاست، این آنژینه، این سیاه سرفه، این دیفتری، این هم اوریون.

- خوب سکته قلبی داشتید؟

- نه،

- چه زمانی نداشتید؟

- برای چه زمانی لازمه؟

- در بدو کودکی

- مال بدو کودکی اینجاست: در کودکی سکته قلبی نبوده، سکته مغزی نبوده و فشار خون هم نداشتم.

- خوب، خارج از کشور بودید؟

- نه

- این جواب محو است، دقیقا کجا نبودید؟

- هیچ جا نبودم.

- گواهیش هست؟

- یعنی من از هر کشوری که درش نبودم باید گواهی بیارم؟

- بله این الزامیه!

- اینجاست، این گواهیها اینجا هستند، در انگلیس، فرانسه، پرتغال، اسپانیا، دانمارک، سوئد نبودم

- از ماداگاسکار هم گواهی دارید؟

- اینجاست، این جزایر آزور، چیلی، پرو، اینجاست، این، این یکی ...

- نه نه صبر کنید، صبرکنید یه لحظه آقای هیمالیایی، شما که نمیگذارید من بگم کدوم گواهی رو لازم دارم.

- اینجا من برای همه مسائل زندگی گواهی دارم.

- میدونید آقای هیمالیایی من همه این گواهی ها رو در دو نسخه لازم دارم.

- من اینجا دومی رو ندارم، اما ... دومی تو کیفمه، تو خونه زنم نسخه سوم رو هم داره،

- پس شما زن دارید

- بله زن دارم

- گواهیشو دارید؟

- بفرمایید، این گواهی اینه که من ازدواج کردم، اینم گواهی این که با یک زن ازدواج کردم، این هم گواهی این که من شوهر او هستم، این هم گواهی اینکه ما زن و شوهر هستیم.

- شما با سایر افراد جنس مونث ازدواج نکرده بودید؟

- هیچ وقت

- گواهیشو دارید؟

- گواهی چی؟

- که شما هیچوقت با سایر افراد دارای جنس مونث ازدواج نکرده بودید. پس حالا بفرمایید برید و از هر زنی یک گواهی بگیرید که با او ازدواج نکرده بودید و فردا بیایید جناب آقای شتریان!!!



33 views0 comments

Recent Posts

See All

コメント


bottom of page