top of page
Search
فرهاد سعیدی

ظلم و ستم




دلشادم از هر آنچه که بگذشت و بگذرد زآنرو که هرچه بُد شد و اين نيز بگذرد هر ظلم بی حساب شده قسمت و قضا دلخوش که اين قضا و قدر نيز بگذرد صوفی با صفا شده اين دوره بی صفا اين دور صوفيان دغل نيز بگذرد مفتی هرآنچه گفت به مفتی نمی خرم کين گفته های زير و زبر نيز بگذرد غوغای شيخ و مفتی و مال حرامشان با اينهمه سنان و سپر نيز بگذرد مال حرام مفتی و هم شيخ و محتسب مانا نباشدی و به ضَر نيز بگذرد دور ظلام واعظ و مداح دينفروش با مکر آمدست و به جر نيز بگذرد مردم در اين خيال که آيد بهارشان آيد ولی بهار و ثمر نيز بگذرد دارند اميد که بگذردی اين بلای شيخ چون شام تار که گاه سحر نيز بگذرد فرهاد اگر که ظلم و ستم معتبر شود غمگين مباش که جور قَدَر نيز بگذرد


خاقانی: "دين به تيغ حق از فشل رسته است باز بنيادش از فشل نکنيد"


14/01/1400


8 views0 comments

Recent Posts

See All

Kommentare


bottom of page