© Mana Neyestani
ای شيخ بدينسان که منی از تو برآيد هيهات که اين بخل نه از هر بشر آيد
زآنرو که تبختر به تو چيره ست برآنی کافسار منی هم به زمام تو درآيد
بی شرمی تو سر به همه جای بشر زد اکنون ز فضولیت به زير کمر آيد
چون می شکنی حصر کسان با ستم خويش از سنگ ز دست تو بسی ناله برآيد
در مدرسه جز کردن و دادن خبری نيست هر کره خر آنجا برود چون تو خر آيد
اين مکتب ملاست که شيخان همه باقون اما خط اين فتنه بزودی به سر آيد
در جرگۀ کوران تو بدی اختر دانش ديگر نه چنين است که دانش زدر آيد
زآن عربده هايت سر منبر ز سر کبر گوش فلک از بانگ کريه تو کر آيد
ای کفر مجسم که ندانم که تو را ساخت دستی که تو را ساخت به زير تبر آيد
آنروز رسد زود که مردم بخروشند آنگاه مقام تو به زير از زبر آيد
فرهاد مده خواب به چشمان خودت راه تا اينکه ببينی که ثمر چون شکر آيد
3 آذر 1400
Kommentare