در زمان شوروی هر کس که دستش می رسيد، اموال موسسه ای که در آن کار ميکرد را می دزديد و اگر اين چيز برايش کارآئی نداشت نیز او فرصت کش رفتن را از دست نمی داد و در فرصت مناسب آن را با چيز ديگری تعويض می کرد و گاه اين تاخت زدنها چند دور می گشت تا طرف به آنچه لازم داشت برسد.
بدينسان اگر وسيله ای نياز داشتيم که در بازار پيدا نمی شد، که بيشتر اوقات هم نمی شد، به دوستان سفارش می داديم و آنها در فاصلۀ کوتاهی آن را تدارک می کردند.
از اين رو، آنها که رئيس فروشگاهها و رستورانها بودند امکان کش رفتن برايشان فراهم تر بود!
اين را هم بايد متذکر شوم که اگر اين متخلفين به دام ضابطين درستکار قانون می افتادند، دچار مشکلات گاه سنگين می شدند.
يک مشکل اجتماعی هم که از ميراث استالين همچو بختک روی جامعه افتاده بود، ترس از شکوه و شکايت بود و مردم ترجيح می دادند که مشکل را ناديده بگيرند اما وارد دردسر نشوند و همين به اينگونه دزدان دلگرمی می داد.
يکی از دوستان که پدر و مادرش هر دو از مهندسين کوشای صنايع موشکی در سيبری بودند، تعريف می کرد که به خانواده شان يک کوپن استراحت دوهفته ای در کنار دريای سياه تعلق گرفته بود.
مادرش که اهل محاسبه و قانونمدار بود، متوجه شده بود که مقدار گوشت مرغ و ماهی وعده های غذاشان کم به نظر می آيد. بنابراين از رئيس آشپزخانه خواسته بود بيايد و در پيشگاه همۀ ميهمانان علت را توضيح دهد.
رئيس آشپزخانه با چرب زبانی از او خواهش کرده بود که ساکت شود و او گوشت و مرغ و ماهی ميز خانواده شان را دوبرابر می کند، اما مادرش موافقت نکرده و گفته بود که تنها توضيح شما در حضور همه ميهمانها مشکل را حل خواهد نمود.
رئيس آشپزخانه که به تردستی خود اطمينان داشت، قبول کرد، به ميان ميهمانان آمد و گفت اين خانم ادعا دارد که مقدار گوشت در غذا کم است، آيا شما هم با ايشان هم عقيده هستيد؟ بيشتر مردم سکوت کردند و يکی دو نفر هم گفتند ازکجا بدانيم؟
بيشتر مردم هم به مادرش اعتراض کردند که شر درست نکن، تو آمدی تفريح و استراحت، نه جنگ!
اما مادرش با بانگ بلند گفت که هر وعدۀ غذا بايد شامل اين مقدار گوشت مرغ يا ماهی باشد و اگر اين اجراء نشود من بازرسهای دولتی را صدا خواهم زد!
از آنروز به بعد اوضاع تغيير کرد و غذا برابر با استاندارد سراسری شوروی سرو می شد.
در زمان شوروی، اداره استاندارد دولتی اندازه و فرمول شير مرغ تا جان آدميزاد را معلوم ميکرد و بسيار هم دقيق بود.
از آن پس مردمی که مادر وی را جنجالی و دردسرساز ناميده بودند، او را قهرمان پيشاهنگ شوروی می ناميدند و هر بار که به سالن غذاخوری ميرفت برايش کف ميزدند.
Comments